به گزارش فاطر۲۴ ، مجموعه یادداشت های روایت روزگار یک خبرنگار نوشته سونیا بدیع از خبرنگاران قدیمی استان است که با نگاه طنز به وقایع و مسائل روز جامعه نگاه می اندازد و این موضوعات را به چالش می کشد.
بانو؛ «خانه آرزوهایم» ویران شد !
اواسط مرداد بود که سور و ساط خبرنگاران به رسم هر سال برپا کرده بودند که هر یک از ارگانها فراخور بودجه و ذوق خود از زحمات یک ساله خبرنگاران تجلیل میکرد؛ ولی امان از برخی ذهن های خلاق و سلیقه های جذاب !
دو ماه از موضوع میگذرد ولی چون هنوز هیچ سرابی نبود که آتش فشان دلم را خاموش کند پس به سایه قلم پناه آوردم.
در همهمه یکی از مراسمها بود که یک پست تلگرامی نظرم را جلب کرد، فرماندار یکی از مراکز استان ها گفته بود به خبرنگاران قبر رایگان میدهیم پس در دلم گفتم باغت آباد لابد دنیای شان را ساخته ای که به فکر خانه آخرتشان هستی!
ولی خودم که مهمان صبحانه یکی از موسسات مردمی بودم و نمیدانستم چند تکه کاغذ و «خانه آرزوهای سست بنیاد» و «جا دستمالی» هدیه خواهم گرفتم تا بعد از گذشت چند دقیقه در دستم به چند تکه مساوی تقسیم شود.
این هدیه ناقابل یادآور این بود که خانه آرزوهایم چقدر سست و رویاهایم بر باد است!
علی ایها الحال، شاید در مقابل این سیاهه عتابمان کنند که از موسسه فوق چه توقعی داشتی؟! پس عارض هستم که جانم فدای جانان ولی حرف من چیز دیگری است چه؛ حتی در روز خبرنگار همه در چشمهای ما خودشان را میبینند یکی ابزار تبلیغاتی و دیگری قلّک دستمان میدهد و کسی نیست قلّک از ما بگیرد، پُر کند و پس دهد!
از طرفی هر سمن طبق قانون میتواند مبالغی را صرف هزینههای جاری کرده و در گزارش عملکرد اجرایی و مالی سالانه خود آن را درج کند.
بنابراین تجلیل از خبرنگاران هم میتوانست در آن گزارش بگنجد از طرفی وقتی قانون اجازه برپایی پنیر و گوجه میدهد مگر برای تجلیل آبرومندانه از این صنف مانع میتراشد؟!
این کادوی گرانسنگ، یادآور پیش کش و تحفههای اداره استاندارد شامل بادکنک و مدادرنگی و … بود که گویا در پاسخ به اعتراضات هم عنوان میشود قصدمان فرهنگ سازی بود نه تجلیل؛ قربان صداقتت!
ما که آرزوهایمان را به آینه شکسته گفتیم و رد شدیم خواستنیهای مان را روی گلبرگ قاصدک نوشتیم و به دامن باد سپردیم اقلا «بگذار بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز خبرنگاران».