به گزارش فاطر ۲۴، ازنظر شهید بهشتی بهعنوان اولین فقیه حزب گرا همان اندازه که ساختن حوزه و مدرسه برای انسجام بخشیدن به درس و بحث و تربیت معنوی و علمی ضروری مینماید، حزب نیز بهعنوان تشکیلاتی برای کارورزی سیاسی، تربیت نیروی انسانی لازم برای حضور در فضای سیاسی، حرکت منسجم در راستای اهداف متعالی اسلام، لازم است.
اگر ما ضرورت تشکیلات علمی را میفهمیم و برای تشکیلات سیاسی اماواگر میآوریم، بهترین شاهد بر کمتجربگی و نپختگی سیاسی جریان حوزوی و متدین است. برای همین نیز او حتی پیش از انقلاب پیشنهاد تشکیل حزب را داد .که البته در آن مقطع با مخالفت امام (ره) مواجه شد؛ زیرا امام ضمن درک ضرورت کار حزبی بر این باور بود که نقطه انسجام مردم مرجعیت است. اگر صبغه کار سیاسی متعارف پیدا کند، حیث ارزشی و قدسی آنکه عامل اصلی گرایش مردم است، آسیب میبیند.
اما وقتیکه تنها چند روز پس از انقلاب، شکلگیری حزب جمهوری اسلامی را اعلام کرد، با حمایت حضرت امام مواجه گردید! کار تشکیلاتی و حزبی ازنظر بهشتی بهاندازهای مهم بود که وقتی امام او را تکلیف کرد تا سکان قوه قضائیه را در دست گیرد، ابتدا مقاومت به خرج داد و اصرار داشت تا آزادتر باشد و به کار تشکیلاتی و حزبی بپردازد و نیروهای انقلابی را سروسامان دهد.
بهشتی بر این باور بود که اگر در جامعه اسلامی احزاب شناسنامهدار با هویت مشخص و در چارچوب انقلاب اسلامی شکل نگیرند و زمام امور سیاسی رها و یله باشد، بیشک گروهکهای افراطی با جمع شدن در اطراف اشخاصی که مقبولیت عمومی دارند، فضای سیاسی را به سمت نابسامانی، تفرقه و چنددستگی پیش خواهد برد. برای همین تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی باید ضابطه پیدا کند و این انضباط لاجرم در قالب حزب رخ میدهد.
اما این تفاوت وجود دارد که ازنظر بهشتی اولین فقیه حزب گرا، حزب از دو حالت خارج نیست یا حزبالله است یا حزب الشیطان! اگر باهدف استقرار اراده خدا و خدمت به خلق خدا و تربیت انسانهای سیاسی خادم و با روش الهی که در قامت فقه شیعی محقق شده، شکل بگیرد، قطعاً حزب خداست و به تعبیر او «معبد من» است! جایی برای عبادت سیاسی و خدمت به خلقالله که از اعظم عبادات است؛ اما اگر از هر وسیلهای برای هر هدفی بهره بگیرد و آزادی اندیشه را از اعضای حزب ستانده و به تعصبات کور برساند، مصداق عینی حزب شیطان است.
اگر از منظر بهشتی به فضای حزبی کشور نگاهی بیندازیم از چند مسئله متأسف خواهیم شد
۱٫ حزب به معنای مجموعه منسجم فعال در راستای اهداف عالی الهی انسانی را مشاهده نمیکنیم. چراکه عمده احزاب تنها در ایام نزدیک به انتخابات کرکرهشان بالا میرود و بیشتر برای شوی انتخاباتی کاربرد دارند تا پیگیری آرمانهای انقلابی و خدمت به مردم و رهبری اراده مردم در راستای تحقق عدالت و منافع آنان.
۲٫ احزاب به خاطر روحیه قبیلهای، فاقد انگیزه لازم برای تربیت نیروهای جوان و مستعد هستند. برای همین نیز هسته اصلی احزاب در کشور ما پیر و فرتوت شده است. درحالیکه یکی از اهداف جدی بهشتی تربیت نیروی فعال سیاسی بود.
۳٫ احزاب سیاسی بهجای تقویت ارزشهای انسانی مانند حق پذیری و انتخاب گری در میان اعضای خود، بر طبل تعصب و تصلب میکوبند و با تیز کرده جنبههای سلبی خود و بلندتر کردن عمود شعارهایشان، فضای جامعه را به جبههبندیهای کورکورانه میکشانند و پیش از جامعه اعضای خود را اینچنین تربیت میکنند.
بد نیست که سیاسیون ما از باب ذکر گاه اندیشههای سیاسی و حزبی شهید بهشتی اولین فقیه حزب گرا را از نو مرور کنند تا گرفتار گذشت زمان و فراموشی آرمانهای اصیل انقلابی نگردند.
انتهای پیام / ۵۹۸